کد قالب کانون نامه های امام علی (ع) در نهج البلاغه

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 627
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 1649
بازدید ماه : 14585
بازدید کل : 41340
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1403

بانک خطبه و نامه های نهج البلاغه

نامه ۸ نهج البلاغه با ترجمه فارسی ( تهدید معاویه به جنگ یا بیعت )

و من کتاب له (علیه السلام) إلى جریر بن عبد الله البجلی لَمّا أرسله إلى معاویه:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِذَا أَتَاکَ کِتَابِی فَاحْمِلْ مُعَاوِیَهَ عَلَى الْفَصْلِ وَ خُذْهُ بِالْأَمْرِ الْجَزْمِ، ثُمَّ خَیِّرْهُ بَیْنَ حَرْبٍ مُجْلِیَهٍ أَوْ سِلْمٍ مُخْزِیَهٍ؛ فَإِنِ اخْتَارَ الْحَرْبَ فَانْبِذْ إِلَیْهِ، وَ إِنِ اخْتَارَ السِّلْمَ فَخُذْ بَیْعَتَهُ، وَ السَّلَام.
نامه اى از آن حضرت (ع) به جریر بن عبد الله البجلى هنگامى که او را نزد معاویه فرستاده بود:
اما بعد. چون نامه من به تو رسد، معاویه را وادار که کارش را با ما یکسره کند و بخواه که به طور جزم تصمیم بگیرد. آن گاه مخیّرش کن میان جنگى که مردم را از خانه هایشان براند یا صلحى که به خوارى بپذیرد. اگر جنگ را اختیار کرد، همانند خودش عمل کن و اعلان جنگ نماى و اگر صلح را اختیار کرد، از او بیعت بستان. والسلام.


نامه ۹ نهج البلاغه با ترجمه فارسی ( حمایت بنی هاشم از رسالت پیامبر )

و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویه:
فَأَرَادَ قَوْمُنَا قَتْلَ نَبِیِّنَا وَ اجْتِیَاحَ أَصْلِنَا، وَ هَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ وَ فَعَلُوا بِنَا الْأَفَاعِیلَ وَ مَنَعُونَا الْعَذْبَ وَ أَحْلَسُونَا الْخَوْفَ وَ اضْطَرُّونَا إِلَى جَبَلٍ وَعْرٍ وَ أَوْقَدُوا لَنَا نَارَ الْحَرْبِ؛ فَعَزَمَ اللَّهُ لَنَا عَلَى الذَّبِّ عَنْ حَوْزَتِهِ وَ الرَّمْیِ مِنْ وَرَاءِ [حَوْمَتِهِ] حُرْمَتِهِ؛ مُؤْمِنُنَا یَبْغِی بِذَلِکَ الْأَجْرَ، وَ کَافِرُنَا یُحَامِی عَنِ الْأَصْلِ؛ وَ مَنْ أَسْلَمَ مِنْ قُرَیْشٍ خِلْوٌ مِمَّا نَحْنُ فِیهِ بِحِلْفٍ یَمْنَعُهُ أَوْ عَشِیرَهٍ تَقُومُ دُونَهُ، فَهُوَ مِنَ الْقَتْلِ بِمَکَانِ أَمْنٍ.
از نامه آن حضرت (ع) به معاویه:
قوم ما [قریش] آهنگ کشتن پیامبر ما کردند و خواستند که ریشه ما برکنند. پس در باره ما بارها نشستند و رأى زدند و بسا کارها کردند. از زندگى شیرین منعمان نمودند و با وحشت دست به گریبانمان ساختند. ما را وادار کردند که بر کوهى صعب زیستن گیریم، سپس، براى ما آتش جنگ افروختند. ولى خداوند خواسته بود که ما از آیین بر حق او نگهدارى کنیم و نگذاریم که کس به حریم حرمتش دست یازد.
در میان ما، آنان که ایمان آورده بودند، خواستاران پاداش آن جهانى بودند و آنان که ایمان نیاورده بودند از خاندان و تبار خود حمایت مى کردند. از قریشیان هر که ایمان مى آورد از آن آزار که ما گرفتارش بودیم در امان بود. زیرا یا هم سوگندى بود که از او دفاع مى کرد و یا عشیره اش به یاریش برمى خاست. به هر حال، از کشته شدن در امان بود.


نامه ۹ نهج البلاغه با ترجمه فارسی ( پیشگامی خاندان پیامبر در جهاد )

وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَ أَحْجَمَ النَّاسُ قَدَّمَ أَهْلَ بَیْتِهِ، فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَرَّ السُّیُوفِ وَ الْأَسِنَّهِ؛ فَقُتِلَ عُبَیْدَهُ بْنُ الْحَارِثِ یَوْمَ بَدْرٍ وَ قُتِلَ حَمْزَهُ یَوْمَ أُحُدٍ وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ یَوْمَ مُؤْتَهَ، وَ أَرَادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَکَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذِی أَرَادُوا مِنَ الشَّهَادَهِ وَ لَکِنَّ آجَالَهُمْ عُجِّلَتْ وَ مَنِیَّتَهُ [أُخِّرَتْ] أُجِّلَتْ. فَیَا عَجَباً لِلدَّهْرِ إِذْ صِرْتُ یُقْرَنُ بِی مَنْ لَمْ یَسْعَ بِقَدَمِی وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ کَسَابِقَتِی الَّتِی لَا یُدْلِی أَحَدٌ بِمِثْلِهَا، إِلَّا أَنْ یَدَّعِیَ مُدَّعٍ مَا لَا أَعْرِفُهُ وَ لَا أَظُنُّ اللَّهَ یَعْرِفُهُ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ.
چون کارزار سخت مى شد و مردم پاى واپس مى نهادند، رسول الله (صلى الله علیه و آله) اهل بیت خود را پیش مى داشت و آنها را سپر اصحاب خود از ضربتهاى سخت شمشیر و نیزه مى نمود. چنانکه عبیده بن الحارث در روز بدر به شهادت رسید و حمزه در روز احد، و جعفر در جنگ موته. یکى دیگر بود که اگر خواهم نامش را بیاورم. او نیز چون آنان خواستار شهادت مى بود، ولى مرگ آنها زودتر فرا رسید و مرگ او به تأخیر افتاد.
و شگفتا از این روزگار که مرا قرین کسى ساخته که هرگز چون من براى اسلام قدمى برنداشته و او را در دین سابقه اى چون سابقه من نبوده است. سابقه اى که کس را بدان دسترس نیست، مگر کسى ادعایى کند که من او را نمى شناسم و نپندارم که خدا هم او را بشناسد. در هر حال، خدا را مى ستایم.


نامه ۹ نهج البلاغه با ترجمه فارسی ( پاسخ رد به خونخواهی معاویه )

وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنْ دَفْعِ قَتَلَهِ عُثْمَانَ إِلَیْکَ، فَإِنِّی نَظَرْتُ فِی هَذَا الْأَمْرِ، فَلَمْ أَرَهُ یَسَعُنِی دَفْعُهُمْ إِلَیْکَ وَ لَا إِلَى غَیْرِکَ؛ وَ لَعَمْرِی لَئِنْ لَمْ تَنْزِعْ عَنْ غَیِّکَ وَ شِقَاقِکَ، لَتَعْرِفَنَّهُمْ عَنْ قَلِیلٍ یَطْلُبُونَکَ لَا یُکَلِّفُونَکَ طَلَبَهُمْ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ وَ لَا جَبَلٍ وَ لَا سَهْلٍ، إِلَّا أَنَّهُ طَلَبٌ یَسُوءُکَ وِجْدَانُهُ وَ زَوْرٌ لَا یَسُرُّکَ لُقْیَانُهُ، وَ السَّلَامُ لِأَهْلِه.
و اما از من خواسته بودى که قاتلان عثمان را نزد تو فرستم، من در این کار اندیشیدم. دیدم براى من میسر نیست که آنها را به تو یا به دیگرى سپارم. به جان خودم سوگند، که اگر از این گمراهى باز نیایى و از تفرقه و جدایى باز نایستى، بزودى آنها را خواهى شناخت که تو را مى جویند و تو را به رنج نمى افکنند که در بیابان و دریا و کوه و دشت به سراغشان روى. البته تو در پى یافتن چیزى هستى که یافتنش براى تو خوشایند نیست و اینان کسانى هستند که دیدارشان تو را شادمان نخواهد کرد. سلام بر آنکه شایسته سلام باشد.


نامه ۱۰ نهج البلاغع با ترجمه فارسی ( نصایح امیر المومنین به معاویه )

و من کتاب له (علیه السلام) [إلى معاویه] إلیه أیضا:
وَ کَیْفَ أَنْتَ صَانِعٌ إِذَا تَکَشَّفَتْ عَنْکَ جَلَابِیبُ مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ دُنْیَا قَدْ تَبَهَّجَتْ بِزِینَتِهَا وَ خَدَعَتْ بِلَذَّتِهَا؟ دَعَتْکَ فَأَجَبْتَهَا وَ قَادَتْکَ فَاتَّبَعْتَهَا وَ أَمَرَتْکَ فَأَطَعْتَهَا؛ وَ إِنَّهُ یُوشِکُ أَنْ یَقِفَکَ وَاقِفٌ عَلَى مَا لَا یُنْجِیکَ مِنْهُ [مُنْجٍ] مِجَنٌّ. فَاقْعَسْ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ خُذْ أُهْبَهَ الْحِسَابِ وَ شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِکَ وَ لَا تُمَکِّنِ الْغُوَاهَ مِنْ سَمْعِکَ؛ وَ إِلَّا تَفْعَلْ، أُعْلِمْکَ مَا أَغْفَلْتَ مِنْ نَفْسِکَ، فَإِنَّکَ مُتْرَفٌ قَدْ أَخَذَ الشَّیْطَانُ مِنْکَ مَأْخَذَهُ وَ بَلَغَ فِیکَ أَمَلَهُ وَ جَرَى مِنْکَ مَجْرَى الرُّوحِ وَ الدَّمِ. وَ مَتَى کُنْتُمْ یَا مُعَاوِیَهُ سَاسَهَ الرَّعِیَّهِ وَ وُلَاهَ أَمْرِ الْأُمَّهِ بِغَیْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ؟ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ لُزُومِ سَوَابِقِ الشَّقَاءِ، وَ أُحَذِّرُکَ أَنْ تَکُونَ مُتَمَادِیاً فِی غِرَّهِ الْأُمْنِیَّهِ، مُخْتَلِفَ الْعَلَانِیَهِ وَ السَّرِیرَهِ.

از نامه آن حضرت (ع) به معاویه:
چه مى کنى اگر این حجابهاى دنیوى، که خود را در آنها پوشیده اى، به کنارى روند دنیایى که آرایه هایش به زیبایى جلوه گرند و خوشیها و لذتهایش فریبنده است. دنیا تو را به خود فراخواند و تو پاسخش دادى، و تو را در پى خود کشید و از پى او رفتى و فرمانت داد و اطاعتش کردى. چه بسا، بناگاه، کسى تو را از رفتن باز دارد، به گونه اى که هیچ سپرى تو را از آسیب او نرهاند. پس عنان بکش و از تاختن باز ایست، و براى روز حساب توشه اى برگیر، و براى رویارویى با حادثه اى که در راه است، دامن بر کمر زن، و به سخن گمراهان گوش فرامده. و اگر نکنى تو را از چیزى که از آن غافل مانده اى، مى آگاهانم. تو مردى هستى غرقه در ناز و نعمت. شیطانت به بند کشیده و آرزوى خویش در تو یافته است و اینک در سراسر وجود تو چون روح و خون در جریان است.
اى معاویه، از چه زمان شما زمامداران رعیّت و والیان امر امّت بوده اید و حال آنکه، نه در دین سابقه اى دیرین دارید و نه در شرف مقامى رفیع. پناه مى بریم به خدا از شقاوتى دامنگیر. و تو را بر حذر مى دارم از این که، همچنان، مفتون آرزوهاى خویش باشى و نهانت چون آشکارت نباشد.


نامه ۱۰ نهج البلاغه با ترجمه ( شجاعت امام علی (ع))

وَ قَدْ دَعَوْتَ إِلَى الْحَرْبِ، فَدَعِ النَّاسَ جَانِباً وَ اخْرُجْ إِلَیَّ وَ أَعْفِ الْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْقِتَالِ، لِتَعْلَمَ أَیُّنَا الْمَرِینُ عَلَى قَلْبِهِ وَ الْمُغَطَّى عَلَى بَصَرِهِ؛ فَأَنَا أَبُو حَسَنٍ قَاتِلُ جَدِّکَ وَ أَخِیکَ وَ خَالِکَ شَدْخاً یَوْمَ بَدْرٍ وَ ذَلِکَ السَّیْفُ مَعِی وَ بِذَلِکَ الْقَلْبِ أَلْقَى عَدُوِّی. مَا اسْتَبْدَلْتُ دِیناً وَ لَا اسْتَحْدَثْتُ نَبِیّاً، وَ إِنِّی لَعَلَى الْمِنْهَاجِ الَّذِی تَرَکْتُمُوهُ طَائِعِینَ وَ دَخَلْتُمْ فِیهِ مُکْرَهِینَ.
مرا به جنگ فراخواندى. مردم را به یکسو نه، خود به تن خویش به پیکار من آى. دو سپاه را از آن معاف دار تا همگان بدانند که کدامیک از ما قلبش را زنگ گناه تیره کرده است و پرده غفلت بر دیدگانش افتاده.
من ابو الحسنم. کشنده نیاى تو و دایى تو و برادر تو، در روز بدر سرشان شکافتم. اکنون همان شمشیر با من است و با همان دل با دشمن روبرو مى شوم. نه دین دیگرى برگزیده ام و نه پیامبرى نو. بر همان راه و روشى هستم که شما به اختیار ترکش کردید و به اکراه در آن داخل شدید.


نامه ۱۰ نهج البلاغه با ترجمه ( بهانه خونخواهی عثمان )

وَ زَعَمْتَ أَنَّکَ جِئْتَ ثَائِراً بِدَمِ عُثْمَانَ، وَ لَقَدْ عَلِمْتَ حَیْثُ وَقَعَ دَمُ عُثْمَانَ، فَاطْلُبْهُ مِنْ هُنَاکَ إِنْ کُنْتَ طَالِباً؛ فَکَأَنِّی قَدْ رَأَیْتُکَ تَضِجُّ مِنَ الْحَرْبِ إِذَا عَضَّتْکَ ضَجِیجَ الْجِمَالِ بِالْأَثْقَالِ، وَ کَأَنِّی بِجَمَاعَتِکَ تَدْعُونِی جَزَعاً مِنَ الضَّرْبِ الْمُتَتَابِعِ وَ الْقَضَاءِ الْوَاقِعِ وَ مَصَارِعَ بَعْدَ مَصَارِعَ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ، وَ هِیَ کَافِرَهٌ جَاحِدَهٌ أَوْ مُبَایِعَهٌ حَائِدَهٌ.

پنداشته اى که براى خونخواهى عثمان آمده اى، مى دانى که خون عثمان در کجا ریخته شده، پس آن را از همان جا بطلب، اگر به خونخواهى او آمده اى. گویى چنان است که مى بینمت که چون جنگ بر تو دندان فرو برد، مى نالى آنسان، که شتران گرانبار از سنگینى بار خود مى نالند. و مى بینم که سپاهیانت درگیر و دار ضربتهاى پیاپى و حوادث دردناک و سرنگون شدنها مى نالند و مرا به کتاب خدا مى خوانند، حال آنکه، مشتى کافرند و منکر یا بیعت کرده و بیعت شکسته.


نامه ۱۱ نهج البلاغه با ترجمه ( آموزش فنون جنگی )

و من وصیه له (علیه السلام) وَصّى بها جَیشاً بعثَه إلى العدوّ:
فَإِذَا نَزَلْتُمْ بِعَدُوٍّ أَوْ نَزَلَ بِکُمْ فَلْیَکُنْ مُعَسْکَرُکُمْ فِی قُبُلِ الْأَشْرَافِ أَوْ سِفَاحِ الْجِبَالِ أَوْ أَثْنَاءِ الْأَنْهَارِ، کَیْمَا یَکُونَ لَکُمْ رِدْءاً وَ دُونَکُمْ مَرَدّاً، وَ لْتَکُنْ مُقَاتَلَتُکُمْ مِنْ وَجْهٍ وَاحِدٍ أَوِ اثْنَیْنِ، وَ اجْعَلُوا لَکُمْ رُقَبَاءَ فِی صَیَاصِی الْجِبَالِ وَ مَنَاکِبِ الْهِضَابِ، لِئَلَّا یَأْتِیَکُمُ الْعَدُوُّ مِنْ مَکَانِ مَخَافَهٍ أَوْ أَمْنٍ؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّ مُقَدِّمَهَ الْقَوْمِ عُیُونُهُمْ وَ عُیُونَ الْمُقَدِّمَهِ طَلَائِعُهُمْ. وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّفَرُّقَ، فَإِذَا نَزَلْتُمْ فَانْزِلُوا جَمِیعاً وَ إِذَا ارْتَحَلْتُمْ فَارْتَحِلُوا جَمِیعاً، وَ إِذَا غَشِیَکُمُ اللَّیْلُ فَاجْعَلُوا الرِّمَاحَ کِفَّهً، وَ لَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَهً.
سفارشى از آن حضرت (ع) هنگامى که سپاهى بر سر دشمن مى فرستاد:
چون بر دشمن فرود آمدید یا دشمن بر شما فرود آمد، باید که لشکرگاهتان بر فراز بلندیها یا دامنه کوهها یا در بین رودخانه ها باشد تا شما را پناهگاه بود و دشمن را مانع. و باید که جنگتان در یک سو باشد یا دو سو. و دیده بانها بر سر کوهها و تپه ها بگمارید تا مباد، که دشمن از جایى که مى ترسید یا خود را در امان مى دانید، بناگاه، بر شما تاخت آورد. بدانید که مقدمه لشکر، همان چشمان لشکر است، و چشمان مقدمه، طلایه داران هستند.
از پراکندگى بپرهیزید. چون فرود مى آیید همه فرود آیید، و چون کوچ مى کنید همه کوچ کنید. هنگامى که شب در رسید، نیزه ها را گرداگرد خود قرار دهید. به خواب مروید یا اندک اندک بخوابید.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: نامه ها
برچسب‌ها: نهج البلاغه